جایی مانده که خرابش نکردی؟

ساخت وبلاگ

تو سرزده وارد خانه هایمان و شهرمان شدی و با آمدنت همه را شوکه کردی... 

اما ای مهمان ناخوانده تو که آمدی ولی ای کاش وقتی می رفتی مردمان شهرم را با خودت نمیبردی... خانه هارا ویران نمیکردی.. کاش جان و مال عزیزانم را نمی گرفتی...

این است رسم مهمانی رفتن تو؟عجب رسم عجیبی داری! 

مانده ام چه بگویم...
از عادت دیگر ما کرد ها برایت بگویم... ما کردها عادت نداریم مهمان را از خانه بیرون بکنیم زیراکه مهمان حبیب خداست...

اما اینبار مجبورم بگویم برو.. برو ای زلزله.. برو و شهرم را رها کن.. 
اینبار توای مهمانم بلند شو و برو... 
با همین دست های زخمی ام التماست میکنم ،،،با همین پاهای خون آلودم به پایت میفتم ،،، با همین گلوی زخمی و پر از گرد و خاک آوار شهرم فریاد می زنم و التماست میکنم که برو... 

بخاطر اشک هایی که بر چشمان پدر و مادرمان جای گذاشتی،،،بیم و وحشتی که در دل کودکان شهرم قرار دادی،،،زخم هایی در قلب شهرم و مردمانم گذاشتی...
از تو میخواهم که شهرم ، دیارم و وطنم را ترک کنی...
 
چون دیگر مردمی برایمان نمانده با خودت ببری،سری برایمان نمانده که آوارت را بر سرمان خراب کنی،زیرا که شهرم دیگر خانه ای ندارد که بخواهی ویرانش کنی... 
زلزله التماست میکنم که شهرم را ترک کنی ... 

برو ای زلزله...

 تسلیت بمناسبت زلزله  دلخراش31خرداد69

✍️جمشید حبیبی

 

ابزارک تصویر

مردم و مطالبه گری...
ما را در سایت مردم و مطالبه گری دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ganjehr بازدید : 120 تاريخ : يکشنبه 2 تير 1398 ساعت: 0:42